زائر
محبوب من!
در دلم
کاروان اشتیاقی به سوی تو
راه انداختهام
در چشمانم،
زائری لانه کرده است
به انتظار
شستشوی بارگاه تو.
دخیل بسته ام،
بند بی قرار دلم را
به روشنای ضریح آسمانیت
تا صدای بسته شدن چمدانم
تا باریافتن
به آستان کبریائیت
گوشه چشمی
از آفتاب مشرق مهربانیت
کافیست.
بهار من،
تماشای طواف کبوتران توست.